سؤالات و انتقادهایی که بر نظریه نیاز به دین می شود:
سؤال اول: بنا بر نظریه نیاز به دین تدوین قانون به دست خود مردم، زمینه ساز نزاع و اختلاف است، و در نتیجه چیزى كه غرضى از آن جلوگیرى از بروز اختلاف و رفع نزاع است، خود سبب بروز نزاع واختلاف خواهد بود. در حالیکه در خود دین هم نزاع و اختلاف وجود دارد و چگونه این با رفع نزاع سازگاری دارد؟
جواب: انسان موجودى که به حسب فطرتش اجتماعى و تعاونى است در اولین اجتماعى که تشکیل داد یک امت بود، آن گاه همان فطرتش وادارش کرد تا براى اختصاص دادن منافع به خود با یکدیگر اختلاف کنند، از اینجا احتیاج به وضع قوانین که اختلافات پدید آمده را برطرف سازد پیدا شد، و این قوانین لباس دین به خود گرفت، و مستلزم بشارت و انذار و ثواب و عقاب گردید، و براى اصلاح و تکمیلش لازم شد عباداتى در آن تشریع شود، تا مردم از آن راه تهذیب گردند، و به منظور این کار پیامبرانى مبعوث شدند، و رفته رفته آن اختلافها در دین راه یافت، بر سر معارف دین و مبدأ و معادش اختلاف کردند، و در نتیجه به وحدت دینى هم خلل وارد شد، شعبه ها و حزبها پیدا شد، و به تبع اختلاف در دین اختلافهایى دیگر نیز در گرفت، و این اختلافها بعد از تشریع دین به جز دشمنى از خود مردم دیندار هیچ علت دیگرى نداشت، چون دین براى حل اختلاف آمده بود، ولى یک عده از در ظلم و طغیان خود دین را هم با اینکه اصول و معارفش روشن بود و حجت را بر آنان تمام کرده بود مایه اختلاف کردند.[1]
اولین رفع اختلافى كه در بشر صورت گرفته به وسیله دین بوده ، و اگر قوانین غیر دینى هم به این منظور درست كرده اند الگویش را از دین گرفته اند. و نیز همین دینى كه مایه رفع اختلاف بود به تدریج مورد اختلاف در میان بشر قرار گرفت ، این بار در خود دین اختلاف كردند و اختلاف در دین مستند به بغى (حسادت و طغیان ) می باشد نه مستند به فطرت ، و این براى این جهت بود كه دین فطرى است ، و چیزى كه سرچشمه از فطرت دارد خلقت در آن نه دگرگونگى مى پذیرد و نه گمراهى ، و در نتیجه حكمش مختلف نمى شود.[2]
اختلاف در دین عواملی داشت از جمله :
الف. ناتوانى انسانها از درك همه حقایق ، و عدم بهره گیرى از سنت پیامبران
ب. تعصبات قبیله اى
ج. حسادت حاملان دین و گردانندگان كلیسا به یكدیگر
سؤال دوم: اگر دین برای رفع اختلاف آمده پس سر اختلاف علما، فقها و مفسرین در فهم متون دینی چیست؟
جواب :اختلاف میان علما و فقها از سنخ اختلاف قرائتها نیست بلكه از باب اختلاف حجتهاست، برخی از علل این اختلافات عبارتند از:
الف. بیتوجهی به قواعد زبان عربی،
ب. غفلت از قواعد علوم قرآنی،
ج. استفاده نكردن از قواعد عام زبانشناختی،
د. اختلاف در تعیین روایات معتبر از غیر معتبر،
ه. غفلت از قراین حالیه و كلامیه و ...
در هر صورت این اختلافات روشمند است و تنها بین متخصصین مطرح است؛ برخلاف نظریه قرائتها كه هرگونه قرائتی را روا میدارد.[3]
پی نوشت :
[1] شبستان
[2] ترجمه تفسیر المیزان جلد 2 ص 183
[3] مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات-اندیشه قم